خیال پرواز

 
 
 
امشب می خواهم راز سر نوشتم را از نورهای سپید
 
مهتاب بپرسم،می خواهم عاشق ترین ستاره قلبم
 
را در وجودم بیابم و آوازم را با تارهای دلنشین
 
عشق طنین انداز کنم،گمگشته من در مرزهایی
 
دور از دلتنگی پرسه می زند،اما افسوس که تردید
 
من دریایی است بی کران که موجهایش حاصل
 
سیل اشکی است در غروبهای دلتنگی.یاد تو در
 
همه شبهای من می درخشد،وقتی به افقهای روبرو
 
نگـاه می کنـم نـور تـو را مـی بـینم کـه حـتی
 
گمنام ترین قسمت های زمین را روشن کرده است.
 
 
 
خسته ام،انگار صد سال پیاده راه آمده ام.انگار صد سلسله کوه
را روی شانه های نحیفم حمل کرده ام.انگار هزار سال است که
پلک هایم نبسته ام. خسته ام، آنقدر خسته که نام خود را هم
فراموش کرده ام وهیچ یادم نیست که اولین بار کدام گل را
بوییده ام.من شکل سنجاقکی را که در کوچه کودکی بو سیده ام
از یاد برده ام. خسته ام،انگار این جاده های سرد و خاکی
پاییز تمام شدنی نیست،از دست زمین و آسمان دلگیرم و از
درختانی که بر من سبز شده اند،گلایه مندم،خسته ام نه آنقدر
که نتوانم تو را دوست داشته باشم و از کنار نفسهای گرمت
بی اعتنا بگذرم،بگو،چقدر به انتظار بنشینم که زمان از من
عبور کند وستاره ها شاهد خاموش شدن تک تک فانوس های
قلبم باشند؟چقدر پیراهن کدرم را در چشمه آرزوها بشویم و
روی طناب دلواپسی پهن کنم؟اگر شوق رسیدن به دستهایت
نبود،هیچ گاه آغوشم را نمی گشودم واگر صدای گوشنواز
تو نبود،از گوشه تنهایی بیرون نمی آمدم،اگر شوق دیدن
چشمهایت نبود، هیچ گاه پلکهایم را بیدار نمی کردم و اگر
نسیم حرفهایت نمی وزید،معنای جهان را نمی فهمیدم....
خسته ام، اما نه آنقدر که نتوانم هر روز به با شکوه ترین
قله زندگی بایستم وهمراه با ستاره ها و خورشید به تو
سلام کنم.
  

تو گفتی که من رو فراموش کن

تو گفتی که من رو فراموش کن

ولی فراموش کردن تو یعنی مرگ

تو گفتی که منو دوست نداری

ولی وقتی که خواستی بری اشک ریختی

تو گفتی که من رو فراموش کردی

ولی هروز از پشت پنجره به من نگاه می کردی

تو گفتی که ما مال همدیگه نیستیم

ولی هر شب به شک های من خیره می شودی

تو می گفتی که عاشق کسی دیگری هستی

ولی تو به همه نه می گفتی

تو وقتی دیدی که من بی تو نمی تونم زندگی کنم

به من سنگ زدی تا که از بام پرگشم و برم

بال هایم شکست پرهایم خونین شد ولی عشق تو کمتر نشد

تو من را تو  شب تاریک  زندان کردی تا تو را فراموش کنم

ولی با  چشمان تاریک  تو را بیشتر شناختم

گفتی که ازاین شهر برو ویادم را ازذهنت پاک کن 

ولی نه نمی تونم تو را فراموش کنم حتی با سفر

پس تو بار سفر زشهر بستی ومن را با عشقت تنها گذاشتی

من هم بد از تو از دیار پر کشیدم چون شهر بی تو مثل خرابه هاست

و حال از تو فقط یک دفتر به جا مانده پر از شهر های عاشقانه

ولی با این حال تو را فراموش نکردم و یک لحظه آتش عشقت را خاموش

دوستت دارم ای عشق بی پایان

افسوس

یکی را دوست دارم

ولی افسوس او هرگز نمیداند

نگاهش میکنم شاید

بخواند از نگاه من

که او را دوست میدارم

ولی افسوس او هرگز نمیداند

به برگ گل نوشتم من

تو را دوست میدارم

ولی افسوس او گل را

به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند

به مهتاب گفتم ای مهتاب

سر راهت به کوی او

سلام من رسان و گو

تو را من دوست میدارم

ولی افسوس چون مهتاب به روی بسترش لغزید

یکی ابر سیه آمد که روی ماه تابان را بپوشانید

صبا را دیدم و گفتم صبا دستت به دامانت

بگو از من به دلدارم تو را من دوست میدارم

ولی افسوس و صد افسوس

زابر تیره برقی جست

که قاصد را میان ره بسوزانید

کنون وامانده از هر جا

دگر با خود کنم نجوا

یکی را دوست میدارم

ولی افسوس او هرگز نمیداند

 

محبوب

آخر ای محبوب زیبا
بعد از این دیر آشنائی
آمدی خواندی برایم قصه ی تلخ جدایی مانده ام سر در گریبان بی تو در شبهای غمگین بی تو باشد همدم من یاد پیمان های دیرین

آن گل سرخی که دادی در سکوت خانه پژمرد آتش عشق و محبت در خزان سینه افسردUpgrade your email with 1000's of emoticon icons

 

Upgrade your email with 1000's of emoticon iconsUpgrade your email with 1000's of emoticon iconsUpgrade your email with 1000's of emoticon icons

 

اسمتو گذاشتم گل ترسیدم پژمرده شی ، گذاشتم خورشید ترسیدم غروب کنی ، گذاشتم جونم که اگه رفتی منم برم . Upgrade your email with 1000's of emoticon icons

 

Upgrade your email with 1000's of emoticon iconsUpgrade your email with 1000's of emoticon iconsUpgrade your email with 1000's of emoticon icons

 

اگر دورم ز دیدارت دلیل بی وفایی نیست
وفا انست که نامت را همیشه زیر لب دارم
Upgrade your email with 1000's of emoticon icons

 

پسر تنهای شبUpgrade your email with 1000's of emoticon iconsUpgrade your email with 1000's of emoticon icons