-
قـلـب شـکـسـتـه
جمعه 11 آذرماه سال 1390 20:42
کهنه فروش تو کوچه مون داد میزد : کهنه میخریم ، وسایل شکسته و درب و داغون میخریم . . . بی اختیار فریاد زدم : قلب شکسته ای که روزگاری قیمت داشت هم میخری ؟ گفت : اگر برایت ارزش داشت ، به دست نا اهل و بی لیاقت نمی دادی تا آنرا بشکند . . . راست میگفت . . .
-
گـــــــــریــــــــه
جمعه 11 آذرماه سال 1390 20:39
چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند... گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی !!!
-
میلاد
پنجشنبه 7 بهمنماه سال 1389 12:34
برای روز میلاد تن من ، نمی خوام پیرهن شادی بپوشی به رسم عادت دیرینه حتی ، برایم جام سرمستی بنوشی برای روز میلادم اگر تو ، به فکر هدیه ای ارزنده هستی منو با خود ببر تا اوج خواستن ، بگو با من که با من زنده هستی که من بی تو نه آغازم نه پایان ، تویی آغاز فصل بودن من نذار پایان این احساس شیرین ، بشه بی تو غم فرسودن من نمی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 آبانماه سال 1385 16:05
به دیدارم بیا ای یار که من در بند پائیزم مرا همخانه کن با خویش که با عشق تو لبریزم از این شبهای تکراری ببر من را به بیداری رفیق فصل دلتنگی تو از دردرم خبر داری همیشه وقت تنهایی تو یارو یاورم هستی تو حرف اولم بودی تو حرف آخرم هستی به دیدارم بیا ای یارم مرا لبریز خواستن کن اگر میل سفر داری تو با من عزم رفتن کن منو پر کن...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 مهرماه سال 1385 09:28
برای هزارمین بار پرسید تا حالا شده دلتو بشکنم منم برای هزارمین بار به دروغ گفتم نه.... که مبادا دلش بشکنه همیشه حرفی را بزن که بتونی بنویسیش چیزی را بنویس که بتونی زیرش را امضا کنی چیزی را امضا کن که بتونی پاش به ایستی. اگر کسی گفت دوستت دارم سعی نکن دوستش داشته باشی اگر گفت عاشقت سعی کن عاشقش نشی اگر گفت تمام زندگیش...
-
مرا طاقت نیست!
یکشنبه 23 بهمنماه سال 1384 13:37
خدایا چگونه می توانی بی قراریم را ببینی؟ من که سرتا پا نیازم به تو و مهر تو یعنی رحمت تو از مهر مادران کمتر است؟ تو که سایه رحمتت هیچوقت کوتاه نبوده ! به من بگو، گناهی کردم که در مرام تو توان بخشیدنش نباشد؟ شرمم باد از این کوه گناه که هر کارش می کنم قله اش آفتابیست ! چگونه فریادت کنم تا این سکوت سنگین را بشکنی و با...
-
عشق
چهارشنبه 28 دیماه سال 1384 12:58
تقدیم به همه احساسم عزیزترین یارم ************************************** ای سزاوار محبت ای تو خوب بی نهایت همه ذرات وجودم به وجودت کرده عادت به خدا دوست داشتن تو هم یک عشقه هم یک عادت نشد یک لحظه از یادت جدا دل زهی دل آفرین دل مرحبا دل زدستش یک دم اسایش ندارم نمی دانم چه باید کرد با دل هزاران بار منعش کردم از عشق مگر...
-
سعی کن همیشه تنها باشی
یکشنبه 18 دیماه سال 1384 20:47
سعی کن همیشه تنها باشی زیرا تنها به دنیا امده ای و تنها از دنیا خواهی رفت بگذار عظمت عشق را درک کنی زیرا انقدر عظیم است که تو و هستی تو را نابود می کند بگذار خانه ی عشقت خالی از وجود کسی باشد زیرا اگر عشق در ان منزل کند به ویرانه هایش هم رحم نخواهد کرد اما اگر روزی امد که عاشق شدی تنها یک نفر را دوست داشته باش بخواب و...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 دیماه سال 1384 20:50
سلام دوستان امید وارم که خوشتون بیاد بدترین درد این نیست که عشقت بمیره بدترین درد این نیست که به اونی که دوسش داری نرسی بدترین درد این نیست که عشقت بهت نارو بزن بدترین درد این نیست که عاشق یکی باشی و اون ندونه درد اینه که یکی بمیره، اون وقت بفهمی دوست داشته کاش فاصلمون اینقدر زیاد نبود کاش همیشه قلبمون عاشق می موند...
-
دست خودم نیست
پنجشنبه 1 دیماه سال 1384 21:45
اگر می بینی عاشق تو هستم ، دیوانه تو هستم ، و تمام فکر و زندگی من تو شده ای به خدا بدان که این دست خودم نیست! اگر میبینی چشمانم در بیشتر لحظه ها خیس است و دستانم سرد است و اگر میبینی همه لحظه های دور از تو بودن اینهمه سخت و پر از غم و غصه است بدان که این دست خودم نیست! دست خودم نیست که همه لحظه ها تو را در جلو چشمانم...
-
خیال پرواز
پنجشنبه 24 آذرماه سال 1384 21:50
امشب می خواهم راز سر نوشتم را از نورهای سپید مهتاب بپرسم،می خواهم عاشق ترین ستاره قلبم را در وجودم بیابم و آوازم را با تارهای دلنشین عشق طنین انداز کنم،گمگشته من در مرزهایی دور از دلتنگی پرسه می زند،اما افسوس که تردید من دریایی است بی کران که موجهایش حاصل سیل اشکی است در غروبهای دلتنگی.یاد تو در همه شبهای من می...
-
تو گفتی که من رو فراموش کن
دوشنبه 14 آذرماه سال 1384 22:18
تو گفتی که من رو فراموش کن ولی فراموش کردن تو یعنی مرگ تو گفتی که منو دوست نداری ولی وقتی که خواستی بری اشک ریختی تو گفتی که من رو فراموش کردی ولی هروز از پشت پنجره به من نگاه می کردی تو گفتی که ما مال همدیگه نیستیم ولی هر شب به شک های من خیره می شودی تو می گفتی که عاشق کسی دیگری هستی ولی تو به همه نه می گفتی تو وقتی...
-
افسوس
چهارشنبه 9 آذرماه سال 1384 22:24
یکی را دوست دارم ولی افسوس او هرگز نمیداند نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاه من که او را دوست میدارم ولی افسوس او هرگز نمیداند به برگ گل نوشتم من تو را دوست میدارم ولی افسوس او گل را به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند به مهتاب گفتم ای مهتاب سر راهت به کوی او سلام من رسان و گو تو را من دوست میدارم ولی افسوس چون مهتاب به...
-
محبوب
چهارشنبه 9 آذرماه سال 1384 22:23
آخر ای محبوب زیبا بعد از این دیر آشنائی آمدی خواندی برایم قصه ی تلخ جدایی مانده ام سر در گریبان بی تو در شبهای غمگین بی تو باشد همدم من یاد پیمان های دیرین آن گل سرخی که دادی در سکوت خانه پژمرد آتش عشق و محبت در خزان سینه افسرد اسمتو گذاشتم گل ترسیدم پژمرده شی ، گذاشتم خورشید ترسیدم غروب کنی ، گذاشتم جونم که اگه رفتی...
-
یار
چهارشنبه 9 آذرماه سال 1384 22:12
تورا گم کرده ام امروز و حالا لحظه های من گرفتار سکوتی سرد و سنگین اند و چشمانم که تا دیروز به عشقت می درخشیدند نمی دانی چه غمگین اند عصای دست پیری بود برایم دستهای تو چراغ روشن شب بود برایم چشمهای تونمی دانم چه خواهد شد فقط بی تاب و دلگیرم کجاماندی که من بی توهزاران بار در هر لحظه می میرم کاش به اشکهای کودکانه ام رحم...