به دیدارم بیا ای یار که من در بند پائیزم مرا همخانه کن با خویش که با عشق تو لبریزم

   از این شبهای تکراری ببر من را به بیداری رفیق فصل دلتنگی تو از دردرم خبر داری

   همیشه وقت تنهایی تو یارو یاورم هستی تو حرف اولم بودی تو حرف آخرم هستی 

  به دیدارم بیا ای یارم مرا لبریز خواستن کن اگر میل سفر داری تو با من عزم رفتن کن 

  منو پر کن پر از خوابی که با تو دیدنی باشه نگاهم را تو فهمیدی

.سکوتم را تو میشنیدی ولی افسوس و صد افسوس که حالم را نپرسیدی!...

 

 

یافتم ! یافتم ! آن نکته که می خواستمش !

با شکوفائی خورشید و ،
گل افشانی لبخند تو،
آراستمش !
تار و پودش را از خوبی و مهر،
خوشتر از تافته یاس و سحربافته ام :
(( دوستت دارم )) را
من دلاویز ترین شعر جهان یافته ام !
***
 این گل سرخ من است !
دامنی پر کن ازین گل که دهی هدیه به خلق،
که بری خانه دشمن !
که فشانی بر دوست !
راز خوشبختی هر کس به پراکندن اوست !
 در دل مردم عالم، به خدا،
نور خواهد پاشید،
روح خواهد بخشید . »
 تو هم، ای خوب من ! این نکته به تکرار بگو !
این دلاویزترین حرف جهان را، همه وقت،
نه به یک بار و به ده بار، که صد بار بگو !
« دوستم داری » ؟ را از من بسیار بپرس !
« دوستت دارم » را با من بسیار بگو
 
 
تقدیم به مهربونم

 

 

 

برای هزارمین بار پرسید          تا حالا شده دلتو بشکنم

منم برای هزارمین بار به دروغ گفتم

     نه.... که مبادا دلش بشکنه

 

 

همیشه حرفی را بزن که بتونی بنویسیش

           چیزی را بنویس که بتونی زیرش را امضا کنی

                   چیزی را امضا کن که بتونی پاش به ایستی.

 

 

 

اگر کسی گفت دوستت دارم سعی نکن دوستش داشته باشی 

 اگر گفت عاشقت سعی کن عاشقش نشی 

 اگر گفت تمام زندگیش هستی سعی کن تمام زندگیش نباشی

چون یک روز میاد و بهت میگه ازت متنفرم اونوقت نمی تونی ازش متنفر بشی

 

 

 

دانی که دم مرگ شمع به پروانه چه گفت:

         گفت ای عاشق بیچاره فراموشوی

            سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد

                   گفت:

                            طولی نکشد تو نیز خاموش شوی


 

 

 

مرا طاقت نیست!

خدایا چگونه می توانی بی قراریم را ببینی؟

من که سرتا پا نیازم به تو و مهر تو

یعنی رحمت تو از مهر مادران کمتر است؟

تو که سایه رحمتت هیچوقت کوتاه نبوده!

به من بگو،


گناهی کردم که در مرام تو توان بخشیدنش نباشد؟

شرمم باد از این کوه گناه

که هر کارش می کنم قله اش آفتابیست!

چگونه فریادت کنم تا این سکوت سنگین را بشکنی


و با لبخندت آرامم کنی؟

خدایا  



تا حال همه خواندن ها از تو بوده و اجابت نکردن ها از من

زمین تا آسمان فرق است میان روبرگرداندن همچون من ای و اجابت نشنیدن از تو

مرا طاقت اجابت نشنیدن از تو نیست!

عشق

 

تقدیم به همه احساسم عزیزترین یارم

      **************************************
ای سزاوار محبت ای تو خوب بی نهایت
 
همه ذرات وجودم به وجودت کرده عادت
 
به خدا دوست داشتن تو هم یک عشقه هم یک عادت
 
نشد یک لحظه از یادت جدا دل
 
زهی دل آفرین دل مرحبا دل
 
 زدستش یک دم اسایش ندارم
 
نمی دانم چه باید کرد با دل
 
 هزاران بار منعش کردم از عشق
 
 مگر برگشت از راه خطا دل؟
 
به چشمانت مرا دل مبتلا کرد
 
 فلاکت دل مصیب دل بلا دل
 
 از این دل داد من بستان خدایا
 
 زدستش تا به کی گویم خدا دل؟
 
 درون سینه آهی هم ندارم
 
 ستمکش دل پریشان دل گدا دل
 
به تاری گردنش را بسته زلفت
 
 فقیر و عاجز و بی دست و پا دل
 
 بشد و خاک زکویت بر نخیزد
 
 زهی ثابت قدم دل با وفا دل
 
*****دوستت دارم*****
 
   

سعی کن همیشه تنها باشی

 سعی کن همیشه تنها باشی    

زیرا تنها به دنیا امده ای و تنها از دنیا خواهی رفت

بگذار عظمت عشق را درک کنی

زیرا انقدر عظیم است که تو و هستی تو را نابود می کند

بگذار خانه ی عشقت خالی از وجود کسی باشد

زیرا اگر عشق در ان منزل کند به ویرانه هایش هم رحم نخواهد کرد

اما

اگر روزی امد که عاشق شدی

تنها یک نفر را دوست داشته باش

بخواب و بخند و قدم بردار تنها بخاطر" او "

بگذار عشقی را داشته باشی پاک مقدس و اسمانی

ومگذار که یاد ما را طعم تلخ این حقیقت ببرد

 

 به کوه گفتم عشق چیست؟! لرزید

به ابر گفتم عشق چیست؟! بارید

به باد گفتم عشق چیست؟! وزید

 

به پروانه گفتم عشق چیست؟! نالید

 

به گل گفتم عشق چیست؟! پرپر شد

 

به انسان گفتم عشق چیست؟!

اشک از دیدگانش جاری شد و گفت:

دیوانگیست!!

 

 

 زندگی زیباست نه به زیبایی حقیقت         حقیقت تلخ است نه به تلخی جدایی

                             جدایی سخت است نه به سختی تنهایی