مرا طاقت نیست!

خدایا چگونه می توانی بی قراریم را ببینی؟

من که سرتا پا نیازم به تو و مهر تو

یعنی رحمت تو از مهر مادران کمتر است؟

تو که سایه رحمتت هیچوقت کوتاه نبوده!

به من بگو،


گناهی کردم که در مرام تو توان بخشیدنش نباشد؟

شرمم باد از این کوه گناه

که هر کارش می کنم قله اش آفتابیست!

چگونه فریادت کنم تا این سکوت سنگین را بشکنی


و با لبخندت آرامم کنی؟

خدایا  



تا حال همه خواندن ها از تو بوده و اجابت نکردن ها از من

زمین تا آسمان فرق است میان روبرگرداندن همچون من ای و اجابت نشنیدن از تو

مرا طاقت اجابت نشنیدن از تو نیست!

نظرات 65 + ارسال نظر
ف-م یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 14:21 http://aramedel.blogsky.com

سلام مهربون!

معلومه که خیلی تنگی.... برای آرامشت دعا می کنم نازنین!

یاحق!

قصه گو یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 15:22 http://www.biadarya.mihanblog.com/

سلاام
دوست عزیزز

چه قدر قشنگ با خدا حرف زدی ... خیلی لذت بردم ...

موفق باشی

یا حق

پژمان یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 19:26 http://www.sportboy.blogsky.com

مونا یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 21:11 http://www.sahele-omidvari.blogfa.com

آقا مجید سلام
بالاخره بعد از 10 روز آپ کردید!!!! متنتون زیبا بود مخصوصاَ عکسش. خوشم اومد.
ممنون به من سر زدید. باز من آپ کردم خواستید خبر کنید. موفق باشید. بابای

شهلا یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 23:38 http://shahla4302.persianblog.com

سلام . عالی بود

من دوشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 07:26

سلام
خوبی؟
من قبلا اومده بودم برام آهنگ فرستادی یادته؟
میام پیشت بعضی وقتا ولی اکثر مواقع لود نمیکرد.
الان شد.
خداروشکر
موفق باشی

ف.م دوشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 15:25

سلام مهربون!

معشوق من! تنها به نام تو! تنها به یاد تو!
معشوق من!!

اگر تمام عمر زمین را زنده ام می داشتی ... و من در تمام لحظات آن تنها نام تو را زمزمه می کردم...

... اگر تمام درختان جنگل ها مدادهایی بودند که تنها نام تو را با آن می نگاشتم...

... اگر تمام صفحات زمین و آسمان را به من می دادی تا تنها نام تو را بر آن بنویسم...

... اگر تمامی عشق را به من می دادی که تنها نام تو را عاشقانه ناله کنم...

... اگر تمامی زبان ها را به من می دادی تا تنها نام تو را به لفظ آورم...

... اگر تمامی چشم ها از آن من بود تا تنها نام های تو را تماشا کنم...

... اگر تمامی گوش های از آن من بود تا تنها ترنم نام تو را بشنوم...

... اگر تمامی دل ها در سینه من بود تا تنها نام تو را در آن گنجینه کنم...

... و اگر

روزی که به سوی تو باز گردم... خواهم دانست ... که چه اندک فرصت هایی بودند برای یاد تو و چه پایه نیازمندم به نور نام تو!

پس معشوق من... همه چیز را اگر ستاندی ... توفیق ذکر نام ات را نستان... ای نور چشم جهان... ای آفریننده و ای پروردگار من!


از نوشته های یه دوست قدیمی

یاحق!

آوا سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 02:57 http://nesfe.blogsky.com/

سلام دوست عزیز.. من آپ کردم دوست داشتی بیا....

سروش عشق سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:18 http://rainiboy.blogsky.com

سلام عزیز
خیلی کم پیدا شدیااااا.
خیلی با احساس بود احساسی.

الناز سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:19 http://www.ghafass.blogfa.com

از اینکه به کلبه ی محقر من سر زدی ممنون لطفت درباره ی وبم برام زیاده شرمندم می کنی خیلی وقته آپ نکردم برای همین نتونستم بهتون سربزنم
ولی حالا هستم خوشحال میشم نظر شمارو بدونم

خانومی سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:25 http://nedaayedel.blogfa.com

سلام
خوبی ؟ خیلی قشنگ نوشتی پر از احساس من مطمین هستم با این راز ونیاز ی که کردی خدا سریع اجابت میکنه شاد باشی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 19:31

سلام
به روزم خوشحال میشم حضور سبزتو ببینم
در پناه حق

آنیتا سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 23:02 http://www.ozahir.blogsky.com

.......
......... ) ` - . .> ' `( .......
........ / . . . .` . . ........
........ |. . . . . |. . .| ........
......... . . . ./ . ./ .........
........... `=( /.=` .........
............. `-;`.-' ............
............... `)| ... , ........
................ || _.-'| ........
............. ,_|| \_,/ ........
....... , ..... || .' .............
....... | | ,. ||/ .............
.... ,..` | /|.,|Y, ............
..... '-...'-._..||/ .............
......... >_.-`Y| ..............
.............. ,_|| ...............
................ || ...........
................. || ..........
................. || ...........
................. |/ ...........
................................

آوا چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 00:58 http://nesfe.blogsky.com/

سلام دوست عزیز... ممنونم از اینکه بهم سر زدی. ولنتاین شما هم مبارک.

رویا چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 20:11 http://kolbeye-arezoo.blogfa.com/

سلام دوست عزیز .... حالت خوبه؟
دیگه مارو خبر نمیکنی ؟

من آپ هستم
منتظر حضور گرمتم
بای

مریم پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:15 http://www.azizedelami.blogfa.com

سلام مرسی که سر زدی و ممنونم که خبرم کردی موفق باشین خیلی زیبا مینویسی بازم به من سر بزن خوشحال میشم یا حق

سارینا پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 19:42 http://bitter.blogsky.com

دوست عزیز سلام
مثل همیشه زیبا بود ولی چرا اینقدر غمگینی ...
من به روز م سر بزن
بای

ایزج پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 20:24 http://gareebt.blogfa.com

سلام خوبی عالی بود
منم آپم بیا
داغ داغ از تولید به مصرف
منتظرتم
یا علی

عاطفه پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 21:24 http://www.mehrre2.blogfa.com

سلام
خوبید؟!!
خسته نباشید...
شعر زیبایی بود..
پیش منم بیا...
یا علی*

جاوید جمعه 28 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 18:27 http://www.hooreadab.blogfa.com

سلام مجید جان
دلامون سیاه شده برای هم تنگ نمیشن
مثل آسمون گل ها دیگه تنگ نمیشن
اون که گفت مهربونی تا دنیا دنیاست میمونه
راست میگفت گمون میگرد دلامون از سنگ نمیشن
قربانت جاوید

شــــــــــیوا شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 23:04 http://mashgheshgh.blogfa.com



سلام دوست من .
خوبی ؟
مطلبت زیبا بودش .
منم بعد از مدت هـــــــــــــــــــآ اپـــــــیدم...
راستی ببخش که دیر بهت سر زدم .
امیدوارم که منو فرامشو نکرده باشی .
بدوووووووو بیا که منتظرم .

دو دوست در بیابانی در حرکت بودند.در میانه راه بر سر موضوغی به مشاجره پرداختند.
در این میان یکی از آن دو دوست بر صورت دیگری سیلی زد.

آنکه بر صورتش سیلی خورده بود ناراحت شد.اما چیزی نگفت تنها بر روی شن ها نوشت.
"امروز بهترین دوستم بر صورتم سیلی زد" آنها به رفتن ادامه دادند.تا به یک واحه رسیدندوتصمیم گرفتند تنی به آب بزنند.
آنکه صورتش سیلی خورده بود به درون آب پرید .اما نزدیک بود که غرق شود.
دوستش فوری خود را در آب پرتاب کرد و او را نجات داد.وقتی از آب بیرون آمدند.آنکه نجات یافته بود.بر روی سنگی حک کرد. "امروز بهترین دوستم زندگی ام را نجات داد"
دوستش از او پرسید:چرا وقتی تو را ناراحت کردم بر شن ها نوشتی اما این بار که زندگیت را نجات دادم بر سنگ؟
او در جواب گفت:وقتی کسی ما می رنجاند باید آنرا بر شن نوشت تا بادهای بخشش و گذشت آن را پراکنده و پاک سازد.
اما وقتی کسی کار نیکی برایمان انجام می دهد باید بر سنگی حک کنیم.تا هیچ بادی نتواند آنرا پاک کند.

یاد بگیریم دردهایمان را بر روی شن بنویسیم و شادیهایمان را بر سنگ حک کنیم.

می گن :
یک دقیقه طول می کشد تا شخص خاصی را بیابی .
یک ساعت تا او را ستایش کنی.
یکروز تا دوستش بداری.
اما یک عمر تا فراموش کنی!

شــــــــــــــــاد باشی
خدانگهدارت...

ققنوس یکشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:23 http://ibsen66.blogfa.com

زندگی چون کودکی تنهاست ساده و غمناک

زندگی زیباست...

موفق باشی

ف.م یکشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:23 http://aramedel.blogsky.com

سلام مهربون!

من آب کردم... بیایی خوشحال میشم.

یاحق!

آرش یکشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 14:59 http://arashfardi63.blogfa.com

سلام مجید جان خوبی؟
دیگه نه به من سر میزنی
نه میگی که آپ کردی
تو که این قد بی معرفقت نبودی
........
موفق باشی عزیزم

نیایش دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 02:33 http://nyayesheto.blogaf.com

سلام مجید جان
جرا اپ میکنی خبر نمیدی؟
مثل همیشه زیبا بود
منم اپم

آزیتا سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:37 http://azi.blogsky.com

پاییز برگ ریزان آپ شد...

ا ی د ا سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 12:40 http://ayda16.blogsky.com

سلام مجید جان .خوبی؟
من آپ کردم خیلی دوست دارم این پستم رو بخونی.
ممنون میشم ازت.

افسانه چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 00:16 http://www.bameshekaste.blogfa.com

سلام خیلی زیبا بود من اپم دوست داشتین سر بزنین خوشحال میشم

احســـــــــان چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 12:20 http://ehsansheitoon.persianblog.com

شیشه ای می شکند...یک نفر می پرسد...چرا شیشه شکست؟ مادر می گوید...شاید این رفع بلاست. یک نفر زمزمه کرد...باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد. شیشه ی پنجره را زود شکست. کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرور شکست، عابری خنده کنان می آمد...تکه ای از آن را برمی داشت مرهمی بر دل تنگم می شد...اما امشب دیدم...هیچ کس هیچ نگفت غصه ام را نشنید... از خودم می پرسم آیا ارزش قلب من از شیشه ی پنجره هم کمتر است؟ دل سخت شکست اما، هیچ کس هیچ نگفت و نپرسید چرا

آوا جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 00:02 http://nesfe.blogsky.com/

سلام دوست عزیز..
من آپ هستم دوست داشتی بیا...
موفق باشی.

لیلا شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 00:10 http://be-range-shab.blogfa.com

امیدوارم حاجتتون بر اورده شه راستی خیلی وقته نمیای پیشم ما را فراموش کردی دیگه...
دوباره با یه شعر تازه به روزم و منتظر حضور گرمت
با تو صحبت می کنم با نگاهم
با تو صحبت می کنم با زبانم
ارزویم در دل
و نگاهم پر غم
با وجود تو دل من آرام
و نگاهم به نگاهت بسته
موفق باشی و همیشه عاشق . . .لیلا

امیر یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 21:35 http://www.amirmetal1989.persianblog.com

kheyli ghashang bood khaste nabashi

علی محمد دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 20:11 http://ehsasekhis.blogfa.com

شبنم دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 21:10 http://kharabati5.blogfa.com

سلام
دوست ناشناس
وقتی عشق فرمان می دهد محال سر تعظیم فرود می آورد.

دریایی از شعر...
و
ماهی
عاشق دریا....
سربلند باشی گرامی

هرمیون سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 15:38 http://adrenalin18.blogfa.com

سلام مجید جون.... تو هم که غمگینی... مجید جون من خیلی وقت بود پا به وبلاگا نذاشته بودم.دیدم باز مث همیشه زیبا نوشتی.راستش.من فک می کنم خدا همیشه اجابت می کنه....

ف.م سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 16:40 http://aramedel.blogsky.com

سلام مهربون!

بازم حرف دارم برای گفتن...

یاحق!

شکوه جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 22:54

سلام مجید عزیز..
چیزی شده ؟؟؟خدا هیچوقت در حق بندش کوتاهی نمیکنه..
یکی از دوستام میگفت اگه خدا چیزی رو بهت نده مطمین باتش که بعدا بهترشو بهت می ده و اگه بازم صبر کنی ......
موفق باشی و برات دعا می کنم دوست مهربونم

فائزه شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 09:12 http://peimane.blogfa.com

سلام.خوبی؟
دیگه به ما سر نمی زنی!
با این حرفات خیلی خیلی موافقم(مرا طاقت اجابت نشنیدن از تو نیست!)اما همیشه همینه!

سروش عشق شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 13:43 http://rainiboy.blogsky.com

سلام عزیز

من آپ کردم خوشحال میشم تشریف بیارید.

محسن دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 15:10 http://forooghfarokhzad.mihanblog.com

سلام مجید جان
میخواستم با دلیل بگم که شعرت قشنگ بود امام دلیلی که باید پیدا نکردم ولی زیبا بود فقط میدونم خدا به فکر همه هست!!
همیشه شاد باشی

یاسمن دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 19:48 http://yasi5.blogfa.com

سلام
باور کن خیلی زیبا بود
خوشحال میشم بیای پیشم

دیانا سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 01:08 http://www.n1a2s3r4i5n6.blogfa.com

بیا به کلبه ی تنهاییم !

به یک دشت بزرگ پر از گل های زیبا!

بین همه که جستجو کنی !

گلی وحشی و تنهایی را خواهی یافت!

آن گل وحشی منم!

منم که به اندازه ی همان دشت بزرگه

پر از گل وحشی تو را دوست می دارم!

و در انتظار تو و عابران دیگر جان به لب شده ام!

مدتهاست که برای خود در این دشت که قبلآ

صحرایی بیش نبود !

به خاطر حضور تو و دیگران گلهایی وحشی کاشتم!

و به عنوان خوش آمد گویی آن را به شما تقدیم کردم!

و باز به دنبال عابران می روم تا با من همیشه باشند!

آنهایی که از خود یادگاری به جا می گذارند و می روند!

اما ! افسوس!!!!!

که من حقآ تنها و فراموش شده ام!

هر کسی می آید ! با رفتنش دیگر باز نمی گردد!

حال من با سبدی پر از گلهای سرخ و آتشین در انتظار توام که به من سر بزنی!

بیا!

خدا یارت!
راستی اگر با لینک موافقی خبرم کن!

ف.م سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 09:46 http://aramedel.blogsky.com

سلام مهربون!

خیلی خوبه که هنوز تو مناجات موندی... یکسر به من بزن!

یاحق!

هرمیون پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 18:06 http://adrenalin18.blogfa.com

هنوز که آپ نکردی.... مگه میشه خدا نشنوه؟ بابا امید داشته باش!

ف.شیدا جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 18:26 http://www.fsheida.com

سلام مناجات زیبائی بود و مطمئن باش در دیدگاه خدا همه کس دیده میشود و اگر گاه به خواسته خود نمی رسیم حکمت او بی دلیل نیست و در جائی شکستگی دل را جبران می کند.
آشیانه شعر به روز شد با حضور گرمت شادم کن
موفق باشی

آزیتا دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 11:47 http://azi.blogsky.com

پاییز برگ ریزان آپ شد...

آزیتا دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 17:21 http://azi.blogsky.com

پاییز برگ ریزان آپ شد...

ف.شیدا سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 18:12 http://www.fsheida.com

سلام خدائی که همیشه بر همه چیز بیناست همیشه نیز با ماست و آنگاه اجابت میکند که بداند افسرده تر نخواهی شد
ممنونم ازحضور همیشه گرم شما در آشیانه شعر
سال نو مبارک امیدوارم سالی همراه با موفقیت شاد ی و سلامتی برای شما وخانواده محترم شما باشد

سروش عشق سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 18:37 http://rainiboy.blogsky.com

سلام
ای کاش میتوانستیم باور کنیم که هرچه داریم و نداریم از اوست و هرچه میخواستیم ازاو میخواستیم نه از خلق او.


راستی آپ کردم بیایی خوشحال میشم.

شیوا پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 15:45 http://mashgheshgh.blogfa.com

سلام دوست من
خوبی ؟
ممنونم که در پست قبلی به وب من سر زدی و لطف کردیو نظر دادی
مطلبت زیبا بود
لذت بردم ....
اومدم خبر بدم که بازم اپ کردم .
خوشحال میشم عطر حضورتو حس کنم ...

روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت.
ناگهان از بین دو اتو مبیل پارک شده در کنار خیابان یک پسر بچه آجری به سمت او پرتاب کرد.
پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد.مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است.

به طرف پسرک رفت و او را سرزنش کرد.پسرک گریان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو،جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخ دار به زمین افتاده بود جلب کند.

پسرک گفت: اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند.برادر بزرگم از روی صندلی چرخ دارش به زمین افتاد و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم.برای اینکه شما را متوقف کنم،ناچار شدم از پاره آجر استفاده کنم.

مرد بسیار متاثر شد و از پسر عذرخواهی کرد؛برادر پسرک را بلند کرد و روی صندلی نشاند و سوار اتومبیل گرانقیمتش شد و به آرامی به راهش ادامه داد.

در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما پاره آجر به سویتان پرتاب کنند!

خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند،اما بعضی وقت ها،زمانیکه ما وقت نداریم گوش کنیم،او مجبور می شود پاره آجری به سوی ما پرتاب کند.این انتخاب خودمان است که گوش کنیم یا نه.

بگیر دست فتادگان را به حکم وجدان تو مهربان
یکسال دیگر هم گذشت.۳۶۵ روز پر از شادیها و غمها.سرشار از محبتها
و رنجشها.لبریز از صداقتها و خیانتها.۳۶۵ روز گذشت سالی پر از بدست اوردنهاو
از دست دادنها.سالی پر از کارهای نیک و بد.سالی پر از وعده های
دروغین و عهدهای وفا نشده... باقی مطلب در خــــزان....
منتظـــــــــــــــــــــــــرتم...
شاد باشی و خدانگهدارت .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد